دل‌گرفتگی..

ساخت وبلاگ
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : مُردن, نویسنده : ebihich8 بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 8:51

عجیب که عاشق‌های من یا پسرک‌های تازه‌بالغِ فامیلند، که می‌سوزند‌ و از ترس پدرم دم نمی‌زنند تا روزی‌چند که بگذرد و از یاد ببرندم با اولین باری که روبروی دختری در اتاقی طرح آینده می‌ریزند؛ یا پسرهای خشک بی‌احساس؛ سیاست‌خوان و اقتصادزده، بی‌آنکه چیزی از شعر بفهمند، یا مذهب‌گریزانی که یحتمل عاشق لاابالی‌گری‌م شده‌اند.

بنویسم به نسق همیشه، به نشانه ننگ، که بماند به پیشانی این روزهای سگی؛ آنکه باید نیامد، یا آنکه باید، هنوز در عدم است.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : دخترک,هجده,سالگی, نویسنده : ebihich8 بازدید : 209 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 8:51

فردا جشن عقد صباست. آمده‌ایم قم. کامپیوتر ندارم، لب‌تاپ هم. پرِ حرف بودم امشب، پرِ درد. پرِ نگرانی برای آرزوهایم، آرزوی آن جمع آرمانی، آن جامعه آرمانی، آن انقلاب عظیم که چند سال بعد باید در اوج هیاکلِ تکاملِ چهل سالگی بدرخشد و نمی‌درخشد. پرِ ترس برای‌ همه آنچه این سال‌ها از دست دادم، همه آنچه سال‌های بعد می‌بازم، و راه تازه‌ای که دو ساعت پیش روبه‌رویم دهان باز کرد به دعوت و تاریک می‌نمود، من اما رفتم. من اما یک بچه تجربه‌گر، آن دانش‌آموز لاغر پر التهاب را، با آن فرم مدرسه غم‌انگیز گشاد، از سال‌ها قبلم بیرون کشیدم و انداختم روبه‌روی واقعه.  آنقدر نگرانم و ترسیده و تنها، که اگر دست‌های خیسم به دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : گنجشکی, نویسنده : ebihich8 بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 22:25

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : تشکیک, نویسنده : ebihich8 بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 22:25

چیزی درون من هست به اسم وسواس ثبت، که از وقتی به یاد دارم با من بوده. گاهی که بر اثر جنون آنی وسایلم را می‌ریزم، دفترهایی پیدا می‌کنم، بعضا متعلق به هشت‌-نه سالگی، که کوچک‌ترین -کوچک‌ترین- چیزها را در آن نوشته‌ام.دو سال پیش هم به خاطر همین وسواس ثبت به توییتر پیوستم. نه که اکثر بلاگرهایی که ارزش خواندن داشتند، ناگهانی بلاگ را به مقصد آنجا ترک کرده بودند؛ نه. من وسواس ثبت داشتم، دستم به قلم نمی‌رفت، و بلاگ در نظرم مقدس‌تر از آن بود که به روزمره‌نویسی‌ها آلوده شود.در نظر من، سنی که فهم از آن آغاز می‌شود خیلی مهم است. شما اگر از ده سالگی شروع کنی به فهمیدن خیلی چیزها، در نهایت می‌رسی به بیست و شش دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : کجایی,چرایی, نویسنده : ebihich8 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 22:25

همزمان؛ یک نفر وقت خواب کنار گوشت را جاروبرقی می‌کشد، هر لحظه هزارتا برج هزار طبقه شیشه‌ای روی هم فرو می‌ریزد، کسی چند ساعت مداوم است با چکش روی جای نامعلومی می‌کوبد، گوشه دیگر جشن قاشق‌زنی سرخپوست‌هاست و کمی آنطرف‌تر رقص شورآمیز و بلندآواز مردم افغانستان، برای ورود طالبانی‌ها. روبرو نعل اسب می‌سازند و راست بازار مسگرهاست؛ چپ کنسرت حامد همایون! این‌ها همه در نصف سرت اتفاق می‌افتند و مضاف کن بر تمامشان حالت تهوعی را که معده و روده را هم بالا می‌آورد. شما هزاری هم سربازی بروی، قبل حمل یک حمله میگرنی، با خودت در سرتاسر ترافیک تهران، مرد نمی‌شوی. حساب کن سال کنکور هم باشد. دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : حمله, نویسنده : ebihich8 بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 22:25

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : «کریم,مسلمون,نیستی», نویسنده : ebihich8 بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 22:25

من الان یا به یک کافئین احتیاج دارم با دوز خیلی بالا، یا به یک مسکن؛ با دوز بالا. چه می‌دانم، قرص تپش قلب. پروپرانول دوز چهل. دوز چارصد. من حالم خراب است. خب؟ حالم خیلی خراب است.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نشئگی, نویسنده : ebihich8 بازدید : 145 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 2:04

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : گذشت, نویسنده : ebihich8 بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 2:04

یه چیزایی دیدم و فهمیدم این چندوقت، که متوجه شدم بین دخترا از همه خرتر و احمق‌تر من بودم.



+ پسرا رو سگ‌محل کنید.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : «خرشون,بودم», نویسنده : ebihich8 بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 2:04

چون اولا بلاگ خلوت شده، دوما از حوصله اینستابازان که به حرف مفت تکراری عادت کرده‌اند، خواندن چار جمله، هرچند کمی طولانی باشد، خارج است حتی اگر حرف نویی در آن باشد، سوما؛ بلاگ هم آن بلاگ چند سال پیش نیست، کسانی که دوستشان داشتم و حرفی برای گفتن داشتند دیگر نمی‌نویسند، و کسانی که دوست داری با تو زیر دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : چرا؟, نویسنده : ebihich8 بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 2:04

و به قول اون هم‌کلاسی یه‌تخته‌کم‌دار، ازبس که من رد داده‌ام، رد داده‌ام، رد داده‌ام. یادت بخیر سجاد صادقی!

و بعد؛

یکی بیاد لیوانمو بزنم به لیوانش، بلکه در فقدان جان‌فرسای مسکرات، آب‌آلبالو مستم کنه، و برم رو دنده رندی که: دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ!

جز این هم نیست؛ دست‌مریزاد شیخ قونیه! از این شاگرد حقیرترین.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:18

تا چند دقیقه پیش داشتم به فجیع‌ترین طرز ممکن زار می‌زدم، که مامان آمد توی اتاقم، نشست کنارم و از آنجا که وقتی درحال گریه‌ام حرف نمی‌زنم یا فحش می‌دهم که «گم شو از اتاقم بیرون» شروع کرد به طرح احتمال‌های مختلف برای کشف علت گریه‌ام. می‌دانست البته که برای نتایج گریه می‌کنم، فقط خواست به حرفم بیاورد.  دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:18

دوست عزیز؛ من هم مثل تو متأسفم که در این مملکت به‌گه‌کشیده به دنیا آمده‌ام، اما می‌خواهم خواهش کنم کمی شعور خرج کنی و دنبال علت‌های کلان اینهمه فاجعه باشی، و بی‌آنکه مداوم خودت را تا سطح گاو تقلیل بدهی و هیچ بپنداری و سردرگوشی برای هر بدبختی سری تکان بدهی و بروی دنبال خبر بعد، بلند شوی و بسازی. کار دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:18

من
من «تصمیم» را در باغ دست‌هایم می‌کارم
«تبدیل» می‌شود. به عمل می‌نشیند،
آن وقت، شکوفه‌ی این تصمیم مبدل،
می‌تواند از اشک،
از خون
از فریاد
مایه‌ور شود.

استاد علی صفایی حائری

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 167 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:18

کاش اینهمه داغ نبودم. کاش کف دست‌هام همیشه خیس نبود. کاش همیشه درگیر سردرد نبودم. خسته‌م. کاش می‌شد به کناری کشید و همه دست و پا زدن‌های این جماعت را به جهنم سپرد و حتی تماشا هم نکرد. به گوشه شعر، به گوشه بی‌خبری، به گوشه بی‌راهه‌ای، جدا از رفتن و شدن. آرام.  مچاله شده‌ام اینجا، خیره به آسمان قم که دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 10:15

من
من «تصمیم» را در باغ دست‌هایم می‌کارم
«تبدیل» می‌شود. به عمل می‌نشیند،
آن وقت، شکوفه‌ی این تصمیم مبدل،
می‌تواند از اشک،
از خون
از فریاد
مایه‌ور شود.

استاد علی صفایی حائری

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 10:15

خودم حال ندارم بنویسم. نویسنده‌ها‌ هم خفه خون گرفتن! لذا اینو می‌ذارم اینجا، از حسین شهبازی‌زاده (ایشالا که معرف حضور هس!) بخونید، گرچه خیلی ناقصه و احتمالا خود حسین شهبازی هم حال نداشته، ولی باز از هیچی بهتره. بخونید و بعد همه یکصدا تف کنیم تو صورت اصولگرایی و نواصولگرایی و قالیباف و رئیسی و روحانی دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 10:15

تمام روزهای من یک پس‌زمینه موسیقیایی دارد. مثلا من تمام پارسال تابستان را، صبح زود که باید از پیروزی می‌رفتم سمت دانشگاه رجایی، هفت‌شهر دال را گوش می‌دادم، و امیر بی گزند چاووشی. تمام عید، درازکشیده روی زمین سرد کتابخانه مدرسه، ابر می‌بارد شجریان گوش داده‌ام، و شب‌ها، حدود ساعت هفت/هشت/نه که از مدر دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 138 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 3:06

نمیدونم شاید مسخره بنظر بیاد...

حس میکنم یه تیکه از خاطراتم باهاش رفت..

بی حسم همچنان.از صبح که فهمیدم.بهت زده.

چقدر سختی کشید!از آزار جنسی بگیر تا افسردگی و دوران سخت نوجوونی..

داشتم فکر میکردم چی میشه که یکی با وجود چیزایی که داره و عاشقشونه طناب میگیره دستش میره سمت اتاقش و خودشو حلق آویز میکنه..چی تو ذهنش میگذشته اون لحظه که باعث شده مرگو بیشتر از هرچیز دیگه ای بخواد..

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 3:06